هفت سامورایی ثواب‌کرده و کباب‌شده

A satirical twist on Seven Samurai: Warriors who survived battles but ended up 'kebabed' (grilled)!
7 دقیقه
اردیبهشت 18, 1404
فهرست مطالب

یک روز یک کارفرما داشتم که می‌گفت دوست دارد مثل فیلم هفت سامورایی، هفت تا مدیر کاربلد به تیمش اضافه کند تا یک کار تیمی بی‌نقص انجام بدهند. از قضا، تعریف از خود نباشد، یکی از آن مدیرها خود من بودم.

این را که شنیدم، توی دلم گفتم ای بابا، خودم هم فکر می‌کنم اگر تناسخ وجود داشت، حتماً چند زندگی سامورایی بوده‌ام! البته امیدوارم از آن سامورایی‌های بخت‌برگشته‌ای که دسته‌جمعی سیپوکو (切腹 – Seppuku) می‌کردند، نباشم. ترجیح می‌دهم یکی از سرداران نامدار زن مثل توموئه گوزن (Tomoe Gozen) یا تاککو ناکانو (Takeko Nakano) باشم.

چه کسی می‌داند؟ شاید هم یک سامورایی کباب‌شده باشم… احتمالاً زخمی‌های زیادی هم داشته‌ام!

 

A marketing manager as a samurai
توموئه گوزن، نسخه مدیر بازاریابی. قبل از ورود به وادی مقدس بازاریابی در زندگی فعلی، قرن ۱۲ در کنار فرمانده‌اش، کیسو یوشیناکا، علیه خاندان تایرا جنگید. او در یک نبرد هفت سر از دشمنان را به غنیمت گرفت. آن شمشیر کنار لپ‌تاب برای بریدن سر ذی‌نفعان مختلف شرکت و در نهایت هاراکیری (خودکشی) است. در جعبه نارنجی بقایای مدیر فروش قرار دارد.

 

درباره سامورایی‌ها

ژاپن یک فرهنگ اصیل و متفاوت دارد. مطالعه اجمالی تاریخش ارزش وقت گذاشتن را دارد، و سامورایی‌ها هم بخشی از آن‌اند. سامورایی‌ها اعضای طبقه جنگجویان ژاپنی بودند، از قرن ۱۲ میلادی تا سال ۱۸۶۸. مثل آیین جوانمردی و پهلوانی در ایران، فرهنگ استوئیک در روم باستان، یا کد شوالیه‌گری در قرون وسطای اروپا،  بوشیدو (武士道 – Bushidō) یا «راه جنگجو»  کد اخلاقی مختص سامورایی‌ها بود؛ با این هفت یا هشت فضیلت اخلاقی:

  1. درستی (義 – Gi) – انجام دادن آنچه از نظر اخلاقی درست است، حتی به قیمت از دست دادن منافع شخصی.
  2. وفاداری (忠 – Chu) – تعهد و پایبندی مطلق به ارباب، خانواده و اصول اخلاقی.
  3. افتخار (名誉 – Meiyo) – زندگی با شرافت و حفاظت از حیثیت و آبرو در هر شرایطی.
  4. احترام (礼 – Rei) – برخورد محترمانه با دیگران، حتی دشمنان، و رعایت ادب در همه امور.
  5. صداقت (誠 – Makoto یا 誠実 – Seijitsu) – راستگویی و قابل‌اعتماد بودن در گفتار و کردار.
  6. شجاعت (勇 – Yu) – داشتن شهامت برای انجام کار درست، بدون ترس از خطر یا مرگ.
  7. ثبات قدم (毅然 – Kigen) – استقامت و پافشاری بر اصول، بدون تزلزل در برابر سختی‌ها.

بعضی‌ها معتقدند که یک اصل هشتم هم وجود داشته که احتمالاً در روایت غربی‌ها به دلیل تفاوت ارزش‌ها مطرح نشده:

  1. پذیرش مرگ – اوج این تفکر را در آیین سیپوکو (یا هاراکیری – 腹切り) می‌بینیم، یعنی همان خودکشی تشریفاتی که سامورایی‌ها در صورت شکست یا بی‌احترامی به کد بوشیدو انجام می‌دادند.

 

هاراکیری، برآمده از ارزش و سیاست

به نظر می‌رسد این ایده که «مرگ پایان نیست»، ناگهان در فرهنگ سامورایی‌ها ظاهر نشده، بلکه تحت تأثیر آموزه‌های آیینی مثل کنفسیوس و بودیسم ذن بوده است. در واقع، حتی امروز هم در ژاپن پدیده “کاروشی” (過労死 – Karōshi) یعنی «مرگ بر اثر کار زیاد» به نوعی از همان ارزش فرهنگی قربانی شدن برای یک هدف بزرگ‌تر نشئت گرفته؛ البته فکر کنم کاروشی با «مرگ برای حقوق وزارت کار» در فرهنگ ما تفاوت دارد.

 

Zom 100 Special Program: 100 Things You Need to Prepare to Run Away from Zombies
در ژاپن مدرن ویژگی‌های کمال‌گرایانه، سخت‌کوشی بیش از حد و پدیده کاروشی نقد می‌شود، می‌توانیم در تمهیدات فرهنگی و آثار هنری‌شان ببینیم. برای مثال، مانگای Zom 100: Bucket List of the Dead (صد کاری که باید قبل از زامبی شدن انجام بدهم) داستان پسری را روایت می‌کند که قبل از یک همه‌گیری جهانی، در یک شرکت استثمارگر گرفتار شده. من انیمه این مانگا را دیدم؛ فیلمش را هم ساخته‌اند.

 

بدبین بودن به هاراکیری و معادلش در دیگر فرهنگ‌ها

بگذارید کمی بدبینانه به سامورایی‌ها نگاه کنم… به نظرم طبقه سامورایی از ترکیب ارزش‌های فرهنگی با نیازهای سیاسی و طبقاتی آن دوران به وجود آمد. مثلاً تأکید بر فداکاری و مرگ در راه ارباب، راهکاری بود برای تربیت سربازان شجاع و دعوت به شهادت در خدمت حاکمان. به عبارتی، «بوشیدو» شاید بیشتر از آنکه یک کد اخلاقی مقدس باشد، یک ابزار سیاسی بوده؛ بله منظورم را درست گرفتید… داستان تکراری سو استفاده اهالی قدرت از معصومیت آرمان‌ها و نیات خیر. 

اینکه واقعاً سامورایی‌ها همیشه این‌قدر شریف بوده‌اند یا نه، یک سؤال تاریخی است. از اواخر دوره ادو (Edo)، یعنی قرن ۱۹، طبقه سامورایی رو به افول بود و بیشتر در خدمت اشراف قرار داشت، که این برخلاف تصویر حماسی فیلم هفت سامورایی است.

پس شاید اگر روزی به زندگی قبلی‌ام برگردم، می‌بینم که نه یک سامورایی اسطوره‌ای، بلکه یکی از آن سامورایی‌های بیچاره‌ای بوده‌ام که فقط برای یک خاندان فئودالی جان داد.

 

اما داستان هفت سامورایی از چه قرار است؟

آکیرا کوروساوا، کارگردان برجسته ژاپنی، فیلم هفت سامورایی (Seven Samurai) را در سال ۱۹۵۴ ساخت. این فیلم یکی از شاهکارها و نقاط عطف در سینما شد. 

در یک جمله: روستاییان فقیر و بی‌پناه برای دفاع در برابر راهزنان، هفت سامورایی را استخدام می‌کنند. بسیاری از فیلم‌های اکشن و وسترن مدرن، مانند هفت دلاور (The Magnificent Seven)، از این فیلم الهام گرفته‌اند.

 برخلاف تاریخ‌ که نشان می‌دهد سامورایی‌ها بیشتر برای اربابان خود می‌جنگیدند، در این فیلم، هفت سامورایی به یک روستای فقیر که در خطر حمله راهزنان است، کمک می‌کنند. سامورایی‌ها در واقع برای این کار پول زیادی دریافت نمی‌کنند و انگیزه‌شان بیشتر از آنکه مالی باشد، انسانی است. حالا شاید حدس زده باشید که سامورایی کباب‌شده چه کسی است.

علاوه بر نوآوری‌هایی که این فیلم در زمینه‌های فیلم‌سازی، روایت و شخصیت‌پردازی به سینما آورد، این داستان نگاهی به پیچیدگی‌های انسانی و روان‌شناختی دارد؛ به‌خوبی تناقض‌ها و تضادهای درونی ما را نمایش می‌دهد. 

ما هم سامورایی‌های داستان هستیم و هم دهقانان داستان. انگار همه ما در معرض هجوم راهزن‌ها و فقر و تضاد طبقاتی یک الگو و حافظه تاریخی را تکرار می‌کنیم؛ اما اگر این «قالب‌ها» نبودند در موقعیت‌های مشابه شبیه هم می‌شویم.

ما زنان شرقی، مثل دختر دهقان، خیلی بیشتر از زنان غربی درک می‌کنیم که چگونه ممکن است از ترس تعرض، جنسیت‌مان سانسور شود. چگونه ترکیبی از تعصب و آسیب‌پذیری، رویاها و عشق‌های ما را به باد می‌دهد.

 

the farmer's daughter seven samurai
پدر شینو از ترس تعرض به او توسط سامورایی‌ها یا راهزن‌ها، او را به پسر مبدل می‌کند. هویت شیون حین داستان برای کاتسوشیرو سامورایی جوان لو می‌رود و این دو به هم علاقه پیدا می‌کنند، که البته یک علاقه نافرجام است.

 

ما همچنین می‌توانیم سامورایی شریف و پخته‌ای مثل کامبی باشیم که نمی‌تواند رنج یک روستا را تحمل کند و وارد معامله کم‌سود با روستاییان می‌شود؛ بله کهن‌الگوی شهامت. 

ما می‌توانیم همان آدمی در مهمان‌خانه  باشیم که قربانی را به دلیل بی‌پناهی‌اش تحقیر می‌کنیم؛ خوب نگاه کنیم، آیا در اجتماع فعلی پدیده «تحقیر قربانی» را ندیده‌ایم؟ یک مکانیزم دفاعی روان ما، برای اینکه از این واقعیت فرار کنیم که شاید ما هم ممکن بود به جای قربانی باشیم.

 

a man at inn making fun of poor farmers in seven samurai
«سگ‌ها از شما خوشبخت‌ترند؛ اگه از من می‌شونید برید خودتون رو دار بزنید!» زمانی که کانبی سامورایی در پذیرش درخواست دهقان‌ها مردد بود، این مرد در مهمان‌خانه واکنشش در برابر بدختی دهقانان تحقیر بود. آیا تا به حال شده ما هم قربانی را به خاطر رنج و استیصالش سرزنش کنیم؟ به دلیل این که نمی‌خواهیم یا نمی‌توانیم عمق درد و رنج آنها را احساس کنیم.

 

همچنین، ما می‌توانیم دخترانی باشیم که به پسران سامورایی آرمانگرا و معصوم علاقه‌مند می‌شویم، اما با فشارهای اجتماعی و خانوادگی، آن‌ها را رها می‌کنیم، چون به هر حال ما هوییت خودمان را به طبقه اجتماعی‌مان گره می‌زنیم.

می‌توانیم دهقان‌های طماعی باشیم که سامورایی‌ها طماعمان کردند؛ یا سامورایی‌هایی که از دهقانان فریب می‌خورند. طبیعی است؛ به هم‌دیگر شکل می‌دهیم و به‌راحتی آب خوردن فراموش می‌کنیم که اگر ما هم به جای طرف مقابل بودیم، احتمالاً مثل آنها می‌شدیم.

 

Toshiro Mifune as Kikuchiyo (菊千代) - acting in sevens samurai
«به من بگو، چه کسی دهقان‌ها را به هیولا بدل کرده؟» کیکوچیو با خشم به سامورایی‌ها می‌گوید که کشاورزان موجوداتی حیله‌گر هستند، اما دلیل این رفتارشان ظلم و ستم سامورایی‌هاست. او سامورایی‌ها را مقصر تبدیل شدن کشاورزان به موجوداتی ناامید و انتقام‌جو می‌داند، زیرا آن‌ها در جنگ روستاهایشان را سوزانده، محصولاتشان را نابود کرده، غذایشان را دزدیده و آنان را همچون برده به کار گرفته‌اند. سخنان او باعث می‌شود که سامورایی‌ها شرایط کشاورزان را درک کنند و شکاف میان این دو گروه کمتر شود.

 

 در نهایت، ما می‌توانیم همان سامورایی‌هایی باشیم که فداکاری‌هایشان فراموش می‌شود و حالا دیگر نباید با احساس نفرت و خشم از هم بپاشیم؛ چرا که حتی سرمایه معنوی‌مان را هم از دست می‌دهیم. 

 

مسئویت کباب شدن در اثر ثواب کردن

سوال این است: آیا وقتی می‌خواهیم نقش الگوهای شرافت و درستکاری را به دوش بکشیم، مسئولیت عواقبش را پذیرفته‌ایم؟ تا حدی که بتوانیم بعد از کباب شدن، بدون فروپاشی سرمایه‌های عاطفی و معنوی خود روی پا بایستیم؟ 

یاد این نوشته ریچارد باخ افتادم: «زندگی ناگریزت نمی‌کند که ثابت‌قدم، بی‌رحم، صبور، مفید، خشمگین، منطقی، بی‌فکر، دوست‌داشتنی، عجول، آزاداندیش، عصبی، محتاط، سختگیر، بردبار، ولخرج، ثروتمند، مظلوم، موقر، بیمار، ملاحظه‌کار، بامزه، خرفت، سالم، حریص، زیبا، تنبل، حساس، ابله، دست‌ودل‌باز، در تنگنا، صمیمی، خوش‌گذران، سخت‌کوش، فریب‌کار، خردمند، بوالهوس، عاقل، خودخواه، مهربان، یا فداکار باشی… اما ناگزیرت می‌کند پیامد گزینه‌هایت را بپذیری.»

سامورایی کباب‌شده
اینجا هم اقتصاد حرف اول را می‌زند. فراموش نکنیم که راضی بودن از کار درست یک نوعی درآمد است که پنهانی، روان ما از آن بهره‌مند می‌شود.  آیا وقتی تصمیم به ثواب کردن می‌گیرم، به میزان سود و زیان این معامله و ریسک آن (مورد سو استفاده قرار گرفتن) واقف هستم؟ آیا آگاهانه انتخاب می‌کنم و مسئولیت انتخابم را می‌پذیرم؟

 

هشدار کباب شدن!

سامورایی کباب‌شده را ننوشتم که به افراد خودخواه یک ابزار جدید بدهد تا از افراد ارزش‌محور سو استفاده کنند و به آنها بگویند خودت تصمیم گرفتی که ثواب کنی، حق نداری برای کباب شدن اعتراض کنی! برای کسانی نوشتم که هنوز «بودجه کباب شدنشان» را تخصیص ندادند تا ببینند کباب شدن کجا برای آنها می‌تواند سرمایه معنوی ایجاد کند، کجا می‌تواند تمام سرمایه‌ها و حتی سلامت شما را بگیرد.

پس اگر شما هم مثل من زمینه‌های کباب‌شدن حساب‌نشده را دارید، هر وقت در میان نوشته‌های این وبلاگ به میم‌ «سامورایی کباب‌شده» برخوردید، قرار است به شما یادآوری کنند که مراقب باشید و خیلی هم حرف نویسنده را گوش نکنید؛ ممکن است هر آن کباب شوید؛ از ما گفتن. 

پادکست این مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شاید این مقالات هم برایتان جالب باشد

به اشتراک بگذارید: ...